دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

بی تو در خلوت خود شب همه شب بیدارم

Image result for ‫بی تو در خلوت خود شب همه شب بیدارم‬‎
بی تو در خلوت خود شب همه شب بیدارم
آه ای خفته که من چشم به راهت دارم

خانه ام ابری و چشمان تو همچون خورشید
چه کنم؟ دست خودم نیست اگر می بارم

کم برای من از این پنجره ها حرف بزن!
من بدون تو از این پنجره ها بیزارم

این که شیرین شده غم خوردن من نیست عجیب
که از اندوهِ نگاهی عسلی سرشارم

جان من هدیه ی ناچیزی ست تقدیم شما
گرچه در شأن شما نیست همین را دارم

کاش می شد که در این خانه شبی از شب ها
دست در دست تو ای خوبترین! بگذارم

من که تا عشق تو باقی ست زمینگیر توام
لااقل لطف کن از روی زمین بردارم!

*دکتر یدالله گودرزی*

نظرات 2 + ارسال نظر
ممود جمعه 25 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 11:04 ب.ظ http://mamemihan1.blogsky.com/

آمد اما در نگاهش آن نوازش ها نبود
چشم خواب آلوده اش را مستیِ رویا نبود
جز من و او دیگری هم بود اما ای دریغ
آگه از دردِ دلم زان عشقِ جانفرسا نبود

ریحانه.س یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 10:28 ق.ظ

کاش می شد که در این خانه شبی از شب ها

دست در دست تو ای خوبترین! بگذارم

سپاس از این شعر زیبا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد