دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

خفته بودم که خیالِ تو، به دیدارِ من آمد

Image result for ‫وه چه بیگانه گذشتی نه کلامی نه سلامی‬‎

وه چه بیگانه گذشتی نه کلامی نه سلامی

نه نگاهی به نویدی نه امیدی به پیامی


رفتی آن گونه که نشناختم از فرط لطافت

کاین تویی یا که خیال است، از این هر دو کدامی؟


روزگاری شد و گفتم که شد آن مستیِ دیرین

باز دیدم که همان باده ی جامی و مدامی


همه شوری و نشاطی، همه عشقی و امیدی

همه سِحری و فسونی، همه نازی و خرامی


آفتابِ منی افسوس که گرمی دِه غیری!

بامدادِ منی ای وای که روشنگرِ شامی!


خفته بودم که خیالِ تو، به دیدارِ من آمد

کاش آن دولتِ بیدارِ مرا بود دوامی!


"شفیعی کدکنی"
نظرات 2 + ارسال نظر
fatemeh جمعه 18 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 03:15 ب.ظ http://tabaei.blogsky.com/

درود برشما
ممنونم بابت این انتخاب زیبا

مینا پنج‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1396 ساعت 07:27 ب.ظ

درود بر شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد