دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

اشک را گفتم چرا میریزی ای دیوانه

Image result for ‫اشک را گفتم چرا میریزی ای دیوانه‬‎

بسکه من با درد هجرانت مدارا کرده ام

خویش را در حلقه ی عشاق رسوا کرده ام

درد را بی گفتگو باید به اهل درد گفت

در غمت با شمع زین رو گفتگو ها کرده ام

اشک را گفتم چرا میریزی ای دیوانه؟

 گفت:

روزن امّیدی از این گوشه پیدا کرده ام

منّت از خوبان کشیدن شیوه ی آزادگیست

زین سبب قامت خم از بار تمنا کرده ام

با "صفا" گفتم که غوغا میکنی در شعر گفت:

دیده ام غوغای چشمی را و غوغا کرده ام

نواب صفا

نظرات 3 + ارسال نظر
مهناز یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 09:19 ب.ظ

بسیار عالی

سپاس از لطفتان

بی نا و نشان یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1395 ساعت 11:14 ب.ظ

معشوق

علیرضا جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 10:35 ب.ظ

عالی عالی عالی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد