دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

انگشت های کوچک تو...

Image result for ‫جغرافیای کوچک من بازوان توست‬‎

من غبطه می خورم به درختان خانه ات

ای کاش سر گذاشته بودم به شانه ات

در فصل جفت گیری فولاد و سنگ ، کاش

گنجشک من تو باشی و من آشیانه ات

گنجشک من تو باشی و من در به در شوم

از صبح تا غروب پی آب و دانه ات

وقت غروب از تو بپرسم : چگونه است

با چند استکان می روشن میانه ات ؟

بعدش بخواهم از تو کمی درد دل کنی

گاه از زمین بگویی و گاه از زمانه ات

یک مشت کودک اند ، به دور درخت سیب

انگشت های کوچک تو زیر چانه ات

در بوسه ی تو ، بذر تغزل نهفته ، کاش

روی لبان من بشکوفد جوانه ات

راس کلاغ ، فرصت کشف شهود نیست

بگذار تا تو را برسانم به خانه ات .

"علیرضا بدیع"

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد