اندکی سویم بیا با قلب من بازی نکن
در دلم با چشم خود مرداد اهوازی نکن
عاشقانه زل بزن بر عشق زیبایم عزیز
با نگاه عاشقت با من هوسبازی نکن
روسری را وا نکن با موی خود بازی نکن
موی خود را در هوا آنجا رهاسازی نکن
آب سنگین دلم از چشم من خارج شده
با نگاه نافذت عشقم غنی سازی نکن
از غمت در قلب من یک انقلابی می شود
با غم چشمان خود قلبم براندازی نکن
"محمدصادق رزمی"
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1394 ساعت 12:34 ب.ظ
از دست های تو
کارهای خارق العاده ای بر می آید
همانجا که هستی ، بمان
اجازه بده شعرها از من برایت بنویسند
اجازه بده برایت بخوانم
تا چه اندازه از بَدوِ دوست داشتنت
پیراهنِ فصل ها
زیباتر شده است
کنارِ لبانت ، کناره میگیرم
وَ تمامِ حرفهای دلم را
از دهانات میشنوم
در فاصلهی پیشانیِ تو
تا سایهات
جنگلِ سبزیست
که پرندههای من
آنجا آرام میگیرند
سید محمد مرکبیان
یکشنبه 18 بهمنماه سال 1394 ساعت 08:44 ق.ظ