دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

زلف بر باد نده تا نَدَهی بر بادم


Image result for ‫سر زلف‬‎

زلف بر باد نده تا نَدَهی بر بادمناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم
مِی مخور با همه کس تا نخورم خون جگرسر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم
زلف را حلقه مکن تا نکنی دربندمطُره را تاب مده تا ندهی بر بادم
یار بیگانه مشو تا نَبَری از خویشمغم اَغیار مخور تا نکُنی ناشادم
رخ برافروز که فارغ کنی از برگِ گُلمقد برافراز که از سرو کنی آزادم
شمع هر جمع مشو ور نَه بسوزی ما رایاد هر قوم مکن تا نروی از یادم
شهره‌ی شهر مشو تا ننهم سر در کوهشور شیرین منما تا نکُنی فرهادم
رحم کن بر من مسکین و به فریادم رَستا به خاک در آصِف نرسد فریادم
حافظ از جور تو حاشا که بگرداند رویمن از آن روز که دربند توام آزادم
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد