دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

مرگ بر جدایی...


روزی که نسیم دریا

به اهتزاز درآورد گیسوانم را

روی ماسه نوشتم

مرگ بر قفل

مرگ بر دیوار

مرگ بر سیم خاردار

مرگ بر هر آنچه مرا

کرد از تو جدا


"قدسی قاضی نور"

من از اینجا خواهم رفت...


من از اینجا خواهم رفت


و فرقی هم نمی کند


که فانوسی داشته باشم یا نه!


کسی که می گریزد،


از گم شدن نمی ترسد...


"رسول یونان"

یاد تو...


بادی که وزید

همه چیز را برد


جز یاد تو را


که گردگیری کرد!‏


"قدسی قاضی نور"

ما


رنگین کمان متولد نمیشد،
اگر
باران و آفتاب
متحد نمیشدند
.
.
من و تو
پر تضادتر از آن دو نیستیم!


"قدسی قاضی نور"

تفاوت

من و تو


پنجره و دیوار


یکی باز باز


یکی بسته ی بسته...!


"قدسی قاضی نور"