دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

پیش از تو


پیش از تو
همه را با معیارهایم می سنجیدم
بعد از تو
همه را با تو می سنجم
حتی معیارهایم را

مصطفی زاهدی

چه کرده‌ام که دلم از فراق خون کردی ؟


چه کرده‌ام که دلم از فراق خون کردی ؟
چه اوفتاد که درد دلم فزون کردی ؟

چرا ز غم دل پر حسرتم بیازردی ؟
چه شد که جان حزینم ز غصه خون کردی ؟

نخست ار چه به صد زاریم درون خواندی
به آخر از چه به صد خواریم برون کردی ؟

همه حدیث وفا و وصال می‌گفتی
چو عاشق تو شدم قصه واژگون کردی

ز اشتیاق تو جانم به لب رسید ، بیا
نظر به حال دلم کن ، ببین که : چون کردی ؟

لوای عشق برافراختی چنان در دل
که در زمان ، علم صبر سرنگون کردی

کنون که با تو شدم راست چون الف یکتا
ز بار محنت ، پشتم دو تا چو نون کردی

نگفته بودی ، بیداد کم کنم روزی ؟
چو کم نکردی باری چرا فزون کردی ؟

هزار بار بگفتی نکو کنم کارت
نکو نکردی و از بد بتر کنون کردی

به دشمنی نکند هیچ کس به جان کسی
که تو به دوستی آن با من زبون کردی

بسوختی دل و جانم ، گداختی جگرم
به آتش غمت از بسکه آزمون کردی

کجا به درگه وصل تو ره توانم یافت ؟
چو تو مرا به در هجر رهنمون کردی

سیاهروی دو عالم شدم ، که در خم فقر
گلیم بخت عراقی سیاه گون کردی

فخرالدین عراقی

یاد...

جیرجیرک توی تاریکی

او به یاد کیست، کاین گونه بلند ، یک نفس می خواند؟

او به یاد کیست، کاین گونه مدام؟

جیرجیرک توی تاریکی ، آه!

" استاد منصور اوجی"

به تو می اندیشم

مثل یک پنجره در تاریکی

که به یک پنجره می اندیشد

به تو می اندیشم .

پشت آن پنجره در تاریکی

به چه می اندیشی ؟


" استاد منصور اوجی"

باغ شب


هر باغ پرشکوفه و هر شب پر از چراغ
هر چشم پر ترانه و هر قلب پر سرور
در من هوای وصل تو پر شور چون شراب
بر من نسیم عشق تو جاری چو شط نور
- ای پر شکوفه ی باغ
افسانه های لیلی و مجنون به روزگار
افسانه ای ز قصه ی پر ساز و سوز ماست
ای پرستاره ی شب
اینک بیا که نوبت ما هست و روز ماست


"استاد منصور اوجی"