ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دلم دیگر به زندگی گرم نیست.
مادر میگوید:
باید کمی به خودت برسی!
اما چگونه،
وقتی از هر طرف میروم، به تو میرسم؟!
"رضا کاظمی"
گاهی آنقدر بدم می آید که حس میکنم باید رفت باید از این جماعت پُرگو گریخت واقعا می گویم گاهی دلم می خواهد بگریزم از اینجا حتی از اسمم، از اشاره، از حروف، ازاین جهانِ بی جهت که میا،که مگو،که مپرس! گاهی دلم می خواهد بگذارم بروم بی هر چه آشنا، گوشه ی دوری گمنام حوالی جایی بی اسم،
به یاد نیارم از کجا آمده،کیستم، اینجا چه می کنم. بعد بی هیچ امروزی به یاد نیاورم که فرقی هست،فاصله ای هست،فردایی هست. گاهی واقعا خیال می کنم روی دست خدا مانده ام خسته اش کرده ام. راهی نیست باید چمدانم را ببندم راه بیفتم...بروم. ومی روم اما به درگاه نرسیده از خود می پرسم کجا...؟! کجا را دارم٫ کجا بروم؟.......
"سید علی صالحی"
نمی دانم به چه زبانی بگویمت
این احساس نیست
این احساس نیست
این وجود من است که کلمات می شود
می ریزد زیر پاهایت
تو را نادیده می پرستم
لمس نکرده عاشق می شوم
تو جادوی کلماتی
علی احمد سعید ( آدونیس )
مترجم : بابک شاکر
می توانید درک کنید
آدمی که روز و شب
آرزوی رسیدن به کسی را دارد
که هر روز و شب
جلوی چشمانش است
و نمی تواند به او دست یابد
چه حسی دارد آن آدم ؟
مارگارت آتوود